دموکراسی سبز

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

رد پای انجمن حجتیه در دولت احمدی نژاد



رد پای انجمن حجتیه در دولت احمدی نژاد



از حجتیه تا مصباحیه


خروج از مدرسه حقانی

نام مدرسه حقانی را در زمان قتل های زنجیره ای و در نوشته های اکبرگنجی برای اولین بار خوانده و شنیدم، گزاف نیست اگر بگوییم تشکیلات مصباح یزدی نه تنها سهمی از دولت نهم و دهم را در قبال حمایت از او بلکه تقریباً تمامی دولت را در اختیار داشته است و دولت نهم به گونه ای ثمره سالها عزلت گزینی مصباح یزدی و اهتمام ویژه او به “کادر سازی” است. اما اگر پدیده احمدی نژاد را میوه جریان “مصباحیه” بدانیم ریشه آن را باید در سالهای دور پیش از انقلاب اسلامی جستجو کرد.


«میخواستم تشکر بکنم از حضرتعالی که با درایت و بزرگواری در این صحنه وارد شدید و مدیریت کردید و از همه عزیزان و یاران حضرتعالی، فضلا و طلاب و عزیزانی که برای تداوم آن حرکت عظیم حقیقی وارد شدند و تلاش کردند و زحمات فراوانی کشیدند.» (گفتمان مصباح- ص ٨٦٢)


مخاطب این جملات آیت الله مصباح یزدی است و گوینده آن کسی نیست جز محمود احمدی نژاد که چندی پس از پیروزی در انتخابات نهم ریاست جمهوری به دیدار استاد و بزرگترین پشتیبانش در انتخابات شتافته بود. به حق باید حمایت آیت الله مصباح یزدی از محمود احمدی نژاد را (که با اهدای طلای همسرش به ستاد کمک های مردمی احمدی نژاد آغاز شد) اصلی ترین عامل موفقیت این چهره نه چندان شناخته شده آن روزها در انتخابات سال ١٣٨٤ دانست. موضوعی که یکی از مریدان وی و نویسنده کتاب “گفتمان مصباح” نیز به آن معترف است:


“گرچه آیتالله مصباح در طول انتخابات هرگز نامی از کاندیدای مورد نظر خویش نبرد، اما عملا جریان حامی دکتر احمدی نژاد را تا برگزیده شدن وی به ریاست جمهوری اسلامی ایران مدیریت کرد.” (گفتمان مصباح- ص ٨٦٢)


البته این حمایت یا به عبارت دقیق تر “مدیریت“، تنها با تشکر لفظی احمدی نژاد پاسخ داده نشد بلکه افزایش چشمگیر بودجه موسسه تحت نظر مصباح یزدی و به کارگیری وسیع شاگردان وی را در حلقه تصمیم گیر دولت، سطح ارتباط بین وی و محمود احمدی نژاد را فراتر از یک بده بستان سیاسی و سهم خواهی پس از آن می نمایاند. گزاف نیست اگر بگوییم تشکیلات مصباح یزدی نه تنها سهمی از دولت نهم را در قبال حمایت از او بلکه تقریباً تمامی دولت را در اختیار داشته است و دولت نهم و دهم به گونه ای ثمره سالها عزلت گزینی مصباح یزدی و اهتمام ویژه او به “کادر سازی” است.


اما اگر پدیده احمدی نژاد را میوه جریان “مصباحیه” بدانیم ریشه آن را باید در سالهای دور پیش از انقلاب اسلامی جستجو کرد و این موضوع جستاری است که در قالب سلسله یادداشتهایی تقدیم خواهد شد.



خروج از حقانی


مدرسه حقانی را باید آغازگر یک تحول عمیق دانست. همان زمان که پایه گزاران آن، نظیر محمد حسین بهشتی و علی قدوسی، هدف خود را «به نظم درآوردن حوزه [علمیه] بی نظم» و «تشکیلاتی نمودن» آن قرار دادند مشخص بود نسل جدیدی از “روحانیت” خروجی این مدرسه خواهد بود. روحانیونی که استفاده از الگوی نظام آموزش و پرورش، سیستم حضور و غیاب بر سر کلاسهای درس، زنگ تفریح نظارت دقیق و منظم بر طلاب و اساتید، تدریس برخی دروس غیرحوزوی، خواندن روزنامه و استفاده از رادیو (که در آن زمان از سوی علمای ارشد منع میشد) موجب تمایز عمیق آنها با روحانیون درس خوانده در سیستم سنتی حوزه علمیه بود و همین تمایز نیز سبب گشت با وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از آنها خواسته یا ناخواسته به علت آشنایی با شرایط روز و علوم جدید، جذب مراکز حساس نظام نظیر قوه قضائیه و نهادهای امنیتی شوند. افرادی نظیر علی رازینی، رئیسی، نیری، غلامحسین محسنی اژه یی، علی فلاحیان، روح الله حسینیان، میرحجازی، مصطفی پورمحمدی، رهبرپور، علیزاده، ابوالقاسم رامندی، صدیقی، علی مبشری، محمود شریفی، محمود مهدیپور، بهرامی، اسلامی، کمالالدین خدامی، محمد سلیمی، محمد رامیزی، سیداحمد طباطبایی، صالحی، اکبریان، کاظمی، علی قدیانی، آقایی و… که هنوز هم گاه به گاه در یکی از کوچه های خیابان شریعتی تهران در باغی که نام “دفتر فرهنگی آیتالله قدوسی” را بر خود دارد، دور هم گرد می آیند.


اما آنچه باعث شد آیت الله مصباح یزدی که زمانی از اساتید مدرسه حقانی بود تا سالها پس از انقلاب گوشه نشین باشد و سهمی از نفوذ حلقه حقانی نصیب وی نشود اختلاف وی و شهید بهشتی در مورد اندیشه های “دکتر شریعتی” بود. مخالفت مصباح با ایده های شریعتی و انتقادات تندی که وی در هنگام تدریس از شریعتی می کرد باعث شد شهید بهشتی با وجود اینکه خود وی هم در مواردی منتقد شریعتی بود به مخالفت با عملکرد وی بپردازد چراکه بهشتی بر خلاف مصباح دیدگاههای شریعتی را خلاف اصول مسلم دین نمیپنداشت. این درگیریها که بین طلاب نیز گسترده شده بود نهایتاً علی قدوسی مدیر وقت مدرسه حقانی را ناچار از ورود به مناقشه کرد و وی با اخراج طلاب مخالف شریعتی به غائله خاتمه داد. اخراجی که خروج مصباح یزدی از مدرسه حقانی و پذیرش دعوت “سیدمحسن خرازی” برای عضویت در “موسسه در راه حق” از جانب وی را به دنبال داشت. البته این اختلاف به خروج همراه با انتقاد شهید بهشتی از مدرسه حقانی نیز انجامید:

“مدرسه ای که بخواهد یک مشت انسان لجوج ، پرخاشگر بی جا و متعصب تربیت کند که نتوانند با ھمه دو کلمه حرف بزنند چه ارزشی دارد؟ این نوع موضعگیریھا بسیاری از افراد را به یاد چماق ھای تکفیری می اندازد که در تاریخ درباره عصر تفتیش عقاید کلیسا و و قرون وسطی خوانده اند.” (دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، شهید دکتر بهشتی ، تھران ، انتشارات بقعه،١٣٧٨)


مصباح یزدی گرچه از فصل میوه چینی مدرسه حقانی محروم ماند اما میراثی را از آن با خود به یادگار برد که پس از آن در تمامی تشکیلات تحت مدیریتش به کاربست: تفکر تشکیلاتی، کادرسازی، نظم و انسجام، بهره گیری از علوم و ابزار مدرن و البته تقیه. آنچنان که او نیز با بهره گیری از مشی تاکتیکی علی قدوسی در بازجوییهای نیروهای امنیتی رژیم پهلوی خط خود را تغییر داد و اساسنامه گروه ١١ نفره (هیات موسس اولیه جامعه مدرسین) را به قلم خود ندانست. بر همین اساس او در طول سالهای پیش از انقلاب همواره از ورود به درگیریهای سیاسی پرهیز می کرد و خود را به فعالیت فرهنگی و علمی محدود می نمود. مصباح یزدی پس از موسسه در راه حق “بنیاد باقرالعلوم” را در سال ١٣٦٦تاسیس کرد که در آینده اساس «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» گردید. موسسه ای که آیت ا… اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی، در هنگام امضای سند رسمیت یافتن آن در سال ١٣٧٤، بدون شک نمی دانست در آینده سازمان دهی تندروترین جریان مخالف وی را بر عهده خواهد گرفت.



امروز حجتیه، اما جهش یافته تر...


«[این] انتخابات مشحون به کرامات و معجزات بود… عنایت حضرت ولی‌عصر(عج) یار ملت ایران بود که چنین موفقیتی دست یافت و تلقی ما این است که این نفحه الهی که در این زمان در جامعه ما دمیده شد و آثارش در علاقه بیشتر مردم به دین و اندیشه‌های اسلامی ظهور یافته، مرتبه‌ای از مراتب چیزی است که در زمان پیامبر اسلام(ص) تحقق پیدا کرد و انشاءالله اثر کاملش در زمان ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) تحقق خواهد یافت…» (گفتمان مصباح- ص 882 – 881)


«مردم به یک فردی که هیچ امتیازی از نظر ظاهر و قیافه، پول و حتی سیادت ندارد،‌ علاقه‌مند می‌شوند و به او رای می‌دهند…


خانمی را سراغ دارم که برای پیروزی آقای احمدی‌نژاد نذر کرده 40 زیارت عاشورا، 40 زیارت جامه کبیره، 40 زیارت آل‌یاسین و 14 ختم قرآن کریم بخواند. چند نفر از خانم‌ها 140 هزار صلوات نذر کردند و چقدر تضرعات، گریه‌ها، زاری‌ها و توسلات عجیب و غریب تا اینکه یک کسی پیروز شود… دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد؛ قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت: نگران نباشید، احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست‌وسوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمه شب به خواب می‌رود. در خواب به او ندا می‌شود که بلند شو برای احمدی‌نژاد دعا کن، وجود مقدس ولی‌عصر(عج) دارند برای احمدی‌نژاد دعا می‌کنند. می‌گویند من حتی اسم احمدی‌نژاد را نشنیده بودم و اصلا او را نمی‌شناختم. خود ایشان [محمود احمدی‌نژاد] نیز در تاریخ دهم دی ماه قاطعانه گفته بود که من رئیس‌جمهور خواهم شد.» (گفتمان مصباح- ص 883 – 882)


این جملات محمد تقی مصباح یزدی در کوران انتخابات 1384 را باید آغاز موجی دانست که هر روز با اظهار نظرهای رسمی و شایعات غیر رسمی گسترده تر شد و تا آنجا پیش رفت که در قالب ادعای معروف هاله نور به مناظرات انتخاباتی دور بعد هم کشیده شد.


تأکید افراط گونه بر فراهم کردن زمینه ظهور حضرت ولی عصر (عج) در کنار بزرگنمایی مسئله بهائیت (در حالی که این موضوع امروزه اصلاً در ابعاد پیش از انقلاب اسلامی وجود ندارد) از جمله عوامل اساسی است که مدعیان ارتباط مصباح یزدی با انجمن حجتیه به عنوان دلیلی بر صحت ادعای خود به آن اشاره داشته اند. در کنار آن باید شبهات مربوط به موضع گیری مصباح یزدی در مورد جشن نیمه شعبان سال 1356 را نیز اضافه کرد که البته از جانب خود وی انکار شده است.


اینکه ارتباط مصباح یزدی با انجمن حجتیه تا چه حد صحت تاریخی داشته باشد چندان اهمیت ندارد اما آنچه مهم است این نکته است که وی خواسته یا ناخواسته اصولی را از تفکر حجتیه وام گرفته است و با توجه به خصوصیت مصباح یزدی در اتخاذ مشی تاکتیکی، می توان این وام گیری را هم یک تاکتیک ارزیابی کرد. تاکتیکی که بدون شک کمک شایانی به تشکیل استخوان بندی مریدان امروز او داشته است.


انجمن خیریه حجتیه مهدویه به سال 1332 به تلاش حاج شیخ محمود (تولائى مشهور به) حلبی فعالیت خود را آغاز کرد. اساسنامه انجمن حاوى اصولى بود که چهارچوب فعالیت آن را مشخص مى‏کرد: تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفرى و دفاع علمى از آن، تشکیل کنفرانس‏ها و سمینارهاى علمى و دینى در نقاط مختلف کشور با رعایت مقررات عمومى، چاپ و پخش جزوات و نشریه‏هاى علمى و دینى با رعایت قوانین مطبوعاتى کشور، تاسیس کلاس‏هاى تعلیم و تدریس اخلاق و معارف اسلامى با رعایت مقررات عمومى، ایجاد کتابخانه و قرائت‌خانه و اماکن ورزشى با رعایت قوانین مربوطه، انجام امور خیریه عمومى و مساعدت فرهنگى موسسات اسلامى و اخذ تماس با مجامع بین‌المللى با نظر مقامات ذى‌صلاحیت و… در تبصره دوم این اساسنامه تاکید شده بود که «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسى مداخله نخواهد داشت و نیز مسوولیت هر نوع دخالتى را که در زمینه‏هاى سیاسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، برعهده نخواهد داشت»


انجمن حجتیه همواره بر مشی غیر سیاسی تأکید داشت و به همین جهت هم دست کم تا 17 شهریور 1357 با موج انقلاب همراه نشد. مشی انجمن که می توان یک دلیل آن را سرخوردگی شیخ محمود حلبی از فعالیتهای سیاسی دوران جوانی اش دانست، این بود که تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت ناممکن و عبث است. همین مشی بود که موجب اصطکاک انقلابیون با انجمن حجتیه گردید و کار تا جایی بالا گرفت که با اشاره غیر مستقیم امام خمینی (ره)، شیخ محمود حلبی در سال 1362 کلیه فعالیتهای انجمن حجتیه را تعطیل اعلام کرد.


اما انجمن حجتیه که در آن دوران از هواداران قابل توجهی خصوصاً در بین متدینین تحصیل کرده برخوردار بود، هواداران خود را حفظ کرد و ایده های شیخ محمود حلبی دچار همان تطوری گشت که شاید بتوان مشابه آن را در مارکسیسم مشاهده کرد. هواداران ایده حلبی از جهاتی نظیر موعودگرایی افراطی و بهائی ستیزی به وی وفادار ماندند اما به دلیل حضور در ساختار قدرت و فعالیت سیاسی، مشی غیر سیاسی انجمن را کنار نهادند. به گونه ای همانطور که لنین حاضر به انتظار کشیدن برای فروپاشی خود به خود سرمایه داری نشد و تصمیم گرفت انقلاب را سزارین کند، نسل دوم هواداران حجتیه نیز ترجیح دادند به جای انتظار ظهور، به زمینه سازی عملی برای ظهور با حضور فعال در عرصه سیاسی بپردازند. این فرصتی بود که به محمد تقی مصباح یزدی اجازه داد با مطرح کردن ایده های جذاب برای این طیف، که می توان آنها را “نئو حجتیه” نامید، به سازماندهی آرام و پی گیر تشکیلاتش بپردازد.


مصباح یزدی پس از مؤسسه در راه حق، به تأسیس مؤسسه باقر العلوم (ع) اقدام کرد که در واقع محلی بود برای تکمیل تحصیلات کسانی که در مؤسسه در راه حق مراحل مقدماتی را طی کرده بودند. با افزایش گستره فعالیت، مؤسسه باقر العلوم نیز پس از چند سال به مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تبدیل گشت. مؤسسه ای که در سال 1374 مورد تأیید وزارت علوم قرار گرفت و مؤسس آن در همان سال از جانب مقام معظم رهبری به مدیریت مؤسسه انتخاب شد.


تأکید مصباح یزدی بر کار تشکیلاتی دقیق و همچنین سیاست حرکت با چراغ خاموش موجب گشت مؤسسه وی تا سالها به فعالیت کادرسازی و تربیت نیرو اهتمام ورزد و خود مصباح یزدی نیز در این سالها عزلت گزینی کرد و از ورود به مباحث سیاسی تا دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی خودداری نمود:


“احتیاج به یک گروه متشکل یا به یک تعبیری به یک شبکه فرهنگی دارد [داریم]. حقیقتش این است که ما در حوزه، عادت نکرده‌ایم به اینکه یک چنین تشکل‌هایی با اهداف فرهنگی برای فعالیت‌های درازمدت داشته باشیم… البته یک تشکلی از فارغ‌التحصیلان مدرسه منتظریه [حقانی] هست که بعد از انقلاب تشکیل شد و گویا جلسات ماهیانه دارد و دارای برکاتی است. ولی آن نیز اساساً برای یک هدف فرهنگی خالص تشکیل نشده است ” (سخنان محمد تقی مصباح یزدی دراولین نشست انجمن فارغ‌التحصیلان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)- سال 1379)


اما ثمره این سالهای کناره جویی از قدرت آنقدر شیرین بود که ارزش صبر کردن داشته باشد. تربیت شدگان مصباح یزدی به آرامی در مراکز علمی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی نفوذ کردند. برخی به مراکز اسلامی اروپا و امریکا رفتند و صاحب مسئولیت شدند نظیر «مرتضی آقاتهرانی» که به «مرکز بزرگ اسلامی نیویورک رفت ، «مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن» نیز در اختیار «سیدمحمدرضا حجازی» و «مرکز بزرگ اسلامی تگزاس در شهر هیوستون» 12-10 سالی در اختیار «محمدناصر سقای بی‌ریا» دیگر شاگردان مصباح یزدی قرار گرفت. شاگردان دیگر او هم همچون «محمدجواد زارعان، محمود نمازی، محمد فنایی‌اشکوری، ابوالحسن حقانی، سیدمحمدکاظم مصباح‌موسوی، حمید کثیری، ابوالفضل ساجدی، سیداحمد رهنمایی، عباسعلی شاملی، علی مصباح‌یزدی و محمدعلی شاملی» دیار غرب را درک کرده اند و به تحصیل در آنجا اهتمام ورزیده اند.


انجام “طرح ولایت” با همکاری “بسیج دانشجویی و سپاه پاسداران” که تاکنون دانش آموخته های فراوانی از بین معلمین، اساتید دانشگاه و دانشجویان پرورش داده، در کنار همکاری با نهادهای نظیر دبیرخانه ائمه جمعه و مراکز نظامی نظیر سپاه، بسیج و ارتش، نقش به سزایی درگسترش کمی دایره نفوذ شاگردان مصباح داشته است.


“مراکزی مستقل از موسسه، متقاضی کمک هستند؛ از جمله دفاتر نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها جهت تدریس و یا ایراد سخن و یا پرسش و پاسخ در دانشگاه‌ها و دبیرخانه ائمه جمعه به منظور تصدی امر امامت جمعه در مراکز استانی و شهرستانی و سایر نهادها از جمله بسیج، سپاه و ارتش که از موسسه تقاضای همکاری داشته و دارند.” (سیداحمد رهنمایی- عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره))


«حضور بنده در این جلسه برای این است که بگویم آن دوستان و عزیزانی که در این موسسه مبارک دوره‌یی را گذرانده‌اند، ما می‌توانیم از وجود آنها استفاده کنیم و امامت جمعه شهری و منطقه‌یی را آقایان اداره کنند.»


«اگر ائمه جمعه تصمیم بگیرند روی یک موضوعی در خطبه‌ها تاکید کنند، حتماً چه در ابعاد سیاست داخلی و چه خارجی تاثیرگذار است. امروز این شبکه در حقیقت نماد روحانیت کشور به یک معنا است.»


«11 هزار نیرو در ستادهای نماز جمعه داریم که هیچ حزب و هیچ تشکیلاتی یک چنین نیرویی را ندارند.»


این سخنان سیدرضا تقوی، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، در هشتمین نشست انجمن فارغ التحصیلان مؤسسه امام خمینی (ره)، به نوعی بیانگر برنامه ریزی دقیق مصباح یزدی برای حضور فعال در صحنه سیاسی پس از دوران کادرسازی است و البته همین انجمن فارغ التحصیلان که تاکنون نشستهایش علاوه بر تقوی، میزبان سخنرانانی نظیر حسین شریعتمداری، غلامحسین الهام، عزیزی (سخنگوی اسبق شورای نگهبان)، علی‌اکبر ولایتی، حسن عباسی، محسن قرائتی و محسن قمی (نماینده وقت مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها) بوده است، با دریافت مجوز از کمیسیون ماده 10 احزاب در سال 1380 رسماً به یک تشکل سیاسی تبدیل شد تا نقطه عزیمت جدی و عینی تشکیلات مصباح یزدی به عرصه مناسبات روز سیاسی باشد. البته مصباح یزدی چند سال پیش از آن با موضع گیریهای سیاسی به آرامی شروع به مطرح کردن نام خود و ورود به عرصه سیاسی کشور کرده بود و از آن جمله سخنرانیهای پیش از نماز جمعه وی در دوران سید محمد خاتمی را به علت مواضع جنجالی اش تقریباً همه به یاد دارند.


گسترش همزمان نفوذ تشکیلات مصباح یزدی در نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز از یکسو و نهادهای مرتبط با توده مردم از سوی دیگر باعث شد که در آستانه انتخابات سال 1384 محمود احمدی نژاد با اینکه تنها حامی جدی وی در حوزه علمیه مصباح یزدی بود، بتواند گوی سبقت را از دیگران برباید و روی کار آمدن دولت نهم نیز از سوی دیگر با هم افزایی موجب رشد بیش از پیش دایره نفوذ تشکیلات گردید. بسیاری از مدرسین و صاحبان مسئولیت در مؤسسه محمد تقی مصباح یزدی امروز چهره های شناخته شده ای هستند. کسانی نظیر کدخدایی (سخنگوی شورای نگهبان)، غلامحسین الهام، پرویز داوودی، مرتضی آقا تهرانی (مدرس اخلاق هیات دولت نهم)، محمدناصر سقای بی‌ریا (مشاور محمود احمدی نژاد)، منوچهر محمدی (معاون وزیر امور خارجه دولت نهم) و ….


اما اینکه محمد تقی مصباح یزدی ورای تاکتیکها و مهره چینی های سیاسی در جستجوی چیست نکته ایست که شاید باید در مرکز دیگری به‌نام «دفتر پژوهش‌های فرهنگی» جستجو کرد. این مرکز که زیر نظر موسسه امام خمینی(ره) قرار دارد، مستقیماً توسط مصباح‌ یزدی مدیریت می‌شود و در منزل قدیمی وی مستقر است. این دفتر در واقع بازویی پژوهشی است که به بسط و تئوریزه کردن نظریات مصباح یزدی در باب مدل مطلوب حکومت اسلامی و شاخصه‌های آن می پردازد. مدل مطلوبی که تشکیلات مصباحیه با برنامه ریزی دقیق و روشی گام به گام، سعی در هدایت کشور به سمت آن دارد.



این نوشته شاید باز هم ادامه داشته باشد...!







این مطلب از نویسنده است و مسئولیت آن را به عهده می گیرد
(استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلا مانع است)
©® http: //green-democracy.blogspot.com
E-mail: green_democracy@yahoo.com
.........................................................a.r.s

۱ نظر:

  1. ساعت خواب،انگار خبر نداری یکی از بانیان اصلی این انجمن کثیف خود خامنه ای هست.

    پاسخحذف