دموکراسی سبز

۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

ردپا ... ( قسمت دوم )


ردپا ... ( قسمت دوم )

در پا را دنبال میکنم و به سالهای دور میرسم، به روزهایی که آنقدر هوش و حواس داشتم که فراموش نکنم، روزهای پُر از تنش بعد از دوم خرداد 1376، سخنرانی مرجع بزرگ آیت الله منتظری و ماجراهای بعد و پیرامون آن، به یاد می آورم روزهای دوران اصلاحات را، روزهایی که در آن زمان سید محمد خاتمی با رای باور نکردنی بر کرسی ریاست جمهوری نشت، روزهایی که همه منتظر تغییرات و اصلاحات در بدنه نظامی بودیم که باور داشتیم قداستش را از دست داده و راهش منحرف شده، روزهای سکوت کسانی که ملتی چشم و امیدشان به آنها، روزهای تنهایی و مظلومت آیت الله منتظری، با خود مرور میکنم روزهایی که همه در مقابل ظلمی که به مرجعی چون آیت الله منتظری میشد سکوت کرده بودند و یا چه برخوردهایی انجام دادند، با خودم میگویم شاید رقتاری که امروز با مهدی کروبی می شود نتیجه گفته ها و جبهه گیری های او در آن زمان است، زمانی که بر کرسی ریاست مجلس بود، روزهایی که در صحن علنی مجلس در نطق پیش از دستور خود با خواندن بیانیه ای آنچنان گفته های آیت الله منتظری را در 13 رجب محکوم کرد که همه انگشت به دهان مانده بودند، بیشتر که فکر میکنم میبینم خیلی های دیگر هم بودند که تقاص آن روزها را پس میدهند و یا پس داده اند، کسانی مانند عبدالله نوری، سید محمد خاتمی که با آن جایگاه میتوانست مصلحت اندیشی نکند و از موقعیت سیاسی خود استفاده کند، هاشمی رفسنجانی که مانند همیشه محکوم کرد، و یا میر حسین موسوی و ... دست روزگار عجب بازیهایی دارد، سر جای خود میخکوب میشوم و جلوتر نمیروم، صدایی در گوشم میگوید درپا را دنبال کن، اما به صدا و این نجوا توجهی نمیکنم، راه آمده را برمیگردم، محصول مزرعه امروز ما نتیجه کاشت دیروز ماست ...



این مطلب از نویسنده است و مسئولیت آن را به عهده می گیرد
(استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلا مانع است)

©® http: //green-democracy.blogspot.com
E-mail: green_democracy@yahoo.com
.........................................................a.r.s

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

ردپا ... ( قسمت اول )


ردپا ... ( قسمت اول )


ردپای خودم را دنبال میکنم، به 25 خرداد 1389 میرسم، روز فراخوان میر حسین موسوی و مهدی کروبی برای تجمع در حمایت از مردم مصر، به عقب بر میگردم به روزهای نخست بعد از انتخابات 1388 و موج عظیم اعتراض ها و شعارهای که سر می دادم ( موسوی دستگیر بشه ایران قیامت میشه ... کروبی دستگیر بشه ایران قیامت میشه ... ) به خودم می آیم کجا ایستاده ام؟! در بدنه یک جنبش، جایی میان فضای مجازی و حقیقی، با باورهایی که برای آنها ارزش قائل هستم، جایی ایستاده با رویاهای بر باد رفته از آنچه روزی در به حقیقت تبدیل شدن آنها از هرآنچه داشتم میگذشتم با شعارهایی که عمل نکردم، و امروز موسوی و کروبی را به همراه همسرانشان در حصر میبینم، آیا فقط شعار دادم؟ این همه گلوی خود را پاره کردم و مشت ها گره که (موسوی دستگیر بشه ... ) من هیچ غلطی نکردم جز تحلیل و شعار دادن، من به آرمانها و شعارهای خودم خیانت کردم، میبینم و فکر میکنم، ذهنی آشفته تر ازهمیشه با کوهی از مشکلات شخصی و جمعی که دغدغه های روزمره زندگیم شده است، کسی در گوشم نجوا میکند درپا را ادامه بده، شاید به جاهای خوبی رسیدی.


این مطلب ادامه دارد ...


این مطلب از نویسنده است و مسئولیت آن را به عهده می گیرد
(استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلا مانع است)
©® http: //green-democracy.blogspot.com
........................................................a.r.s